طناز زیباترین هدیه خدا

  (( مامان بزرگ مدینه در کنار نتیجه اش طناز ))           (( مامان بزرگ منیژه در کنار نتیجه اش طناز ))     ...

فرشته کوچولوی ما بعد از اینکه علاقه اش را به پستانک نشان داد تصمیم گرفتیم یک پستانک ژله ای رو جایگزین اون پستانک قبلیش بکنیم.  امیدواریم دوستای خوبی واسه هم باشید       ساعت 2:30 دقیقه بامداد بالای سرت نشسته بودیم و داشتم لالایی می خوندم که خواب بری. یک لحظه بابایی تصمیم گرفت از دخمل خوشکله مون عکس بگیره، که شما مامان و بابا رو غافلگیر کردی و پستانک رو از دهانت پرت کردی بیرون و شروع کرده به خنده کردن... پشت خنده طناز چی بود؟ واقعا چی میخواست به ما بگه...؟!     ...

سلام دخمل نازمون.....سلام زیباترین هدیه آسمونی در چند روز گذشته به یک چیز مهم پی بردیم و آن اینکه حواست خیلی خیلی جمع شده به اطراف،  مخصوصاً به لنز دوربین.  هر زمان که می بینی بابا با دوربین میاد بالای سرت که عکست رو بگیره، سریع عکس العمل نشون میدی و ساکت میشی و زول میزنی به لنز دوربین تا بابا از دخترش (که تنها سوژه زندگیش محسوب میشه) عکس بگیره.         الهی الهی قربونت بریم که اینجا داشتی خواب میرفتی           وای که چقدر تو این عکس ناز شده بودی     اینجا هم که داشتی ناز میکردی تا عکسای بیشتری ...

عروسک نازمون چند روز پیش اولین قوطی شیر کمکی اش رو بعد از 37 روز تموم کرد    تا ما رو مجبور کنه دومین قوطی که تصویرش رو پایین گذاشتیم براش تهیه کنیم.      نوش جانت باشه، ای تنها بهانه زندگیمون         فدایی داریییییی بوس بوس هوارتا  عزیز دلمون وقتی سیر میشه اینجوری خوابش میبره     ...

                    ...

سلام به همگی... به نظر شما دخترمون طناز، تو این عکس داره به چی فکر میکنه؟؟           ما که مامان و بابای طناز باشیم، خیلی تلاش کردیم از این تصویر جزئیاتی نصیبمان بشه ولی کماکان در تعجب مانده ایم!           بد نیست صحبتهای خود طناز هم بشنویم: هوم ممممممممممم یعنی یارانه من بعد از 27 روز از تولدم واریز شده؟؟  من خیلی برنامه واسش دارم، میخوام آدامس، بستنی، یخمک و کلی چیز میز بخرم. اگه یارانم واریز شده، الان کجاست؟   *** مامان و بابای طناز:      به به دخترمون تو چه فکریه   قربونت بریم اولین یارانه ...

          ...

دختر نازمون چند روز پیش برای اولین بار به دیدن دریای خلیج فارس رفت.         ...

روز عید سعید قربان برای ناهار رفته بودیم خونه مامان معصومه و اونجا برای سلامتی طناز و زینب سادات دو فرشته تازه متولد شده تو فامیل، یه گوسفند قربانی کردیم.   دائی مهدی و مامان معصومه از شما ممنون و سپاسگذاریم...           اون موقع دختر ناز ما خواب بود      خون قربانی روی پای طناز     ...